مخاطب در «کارناوال» تزئینی نیست

به جز فیلم و سریال‌های کمدی نیاز به برنامه‌های ترکیبی با رویکرد رقابتی یا غیر رقابتی همانند برنامه‌های شبانه طنز یا مسابقه‌های کمدی سال هاست که در جامعه ایرانی احساس می‌شود و تجربه‌های موفق و ناموفقی نیز در این زمینه وجود دارد از برنامه‌ای موفق همانند «ساعت خوش» با آیتم‌های کوتاه کمدی در دهه ۷۰ که منجر به تولد و رشد ستارگان بسیاری در زمینه کمدی شد گرفته تا برنامه‌های موفقی همانند «خندوانه» برای عموم یا «کلاه قرمزی» برای طیف کودک و نوجوان. 

نویو عفری نویسنده، بازیگر، کارگردان، منتقد و روزنامه‌نگار فرهنگی و رسانه‌ای در یادداشتی نوشت: رامبد جوان یکی از معدود طنزپردازان و برنامه‌سازان هوشمند و خلاقی است که به خوبی نبض مخاطب را در دست دارد و می‌داند چگونه او را با خود همراه کند. رامبد جوان در «خندوانه» که به نوعی موفق‌ترین شوی تلویزیونی پس از انقلاب در ایران بود و بیش از ۹۰۰ قسمت آن تولید شد و با استفاده از یک گروه جوان خلاق ایده‌پرداز توانست در حین تولید و پخش، خلاقیت هنری خود را حفظ کند. رامبد جوان همانند سروش صحت و عادل فردوسی‌پور خالقان سه برنامه ماندگار «خندوانه»، «کتاب باز» و «نود» که جزو برنامه‌های موفق و پربیننده در تلویزیون بودند و در شکلی غیر قابل باور با همه ماندگاری و موفقیت برنامه‌هایشان امکان ادامه فعالیت با تلویزیون را پیدا نکردند این روزها با برنامه «کارناوال» در فیلم نت توانسته مجددا مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند. 

«کارناوال» را می‌توان ماحصل همه تجربیات رامبد جوان دانست زیرا او تلاش کرده تا همه خلاقیت‌هایش را به کار بگیرد و با همان شیوه‌ای که متکی بر یک اتاق فکر جوان و خلاق است، از دل یک رقابت کمدی گروهی مخاطبان را با برنامه همراه کند. در عین حال در بخش‌های دیگر برنامه هم از سلایق دیگر غافل نشده و از طریق آیتم‌های نمایشی در کنار موسیقی که امکان پخش آن در صداوسیما وجود ندارد دیدگاه‌های دیگری را هم به دیدن برنامه دعوت کند. 

این رئالیتی شو شبیه به کارناوال واقعیست و با موسیقی، چالش‌های طنز رقابتی که این بار قرار نیست تنها منوط به استندآپ یا اجراهای فردی باشد، استفاده شده و در این برنامه هر گروه با گفتگو، اجرا، موسیقی و… قرار است با هم رقابت کنند اما در عین رقابت ساعتی شاد و تاثیرگذار را برای بیننده رقم بزنند. 

«کارناوال» چندین نکته قابل توجه دارد: نخست اینکه شکل مسابقه بیشتر از آنکه بر رقابت متمرکز باشد بر سرگرمی و خوش گذراندن شرکت‌کننده و بیننده است؛ برخلاف مافیا و نمونه‌های کپی شده آن که در این مدت نمونه‌های مختلفی از آن عرضه شده است و همگی به تکرار دچار شده‌اند تا جایی که عملا با نوعی از بازیگر مسابقه‌ای روبرو هستیم که هویتش بدل به شرکت در مسابقه شده است. 

دوم اینکه، اکثر این برنامه‌ها که متنی از پیش تعیین شده دارند تلاش می‌کنند فقط به واسطه دکور و آن چهره‌های شناخته شده مخاطب را وادار به تماشا کنند ولی «کارناوال» از همان ابتدا از این ضعف خودش را نجات داده چراکه مهمانان و در حقیقت شرکت‌کننده‌هایش را نه به بخشی از بازی از پیش تعیین شده که به بخشی از غافلگیری و تعلیق برنامه تبدیل کرده است. 

نکته دیگر، از بین بردن فاصله صحنه و پشت صحنه است، مخاطب تلویزیونی همراه با دوربین از بیرون استودیو با مهمانان همراه می‌شود، همراه با رامبد جوان به پشت صحنه می‌رود و به یکباره با عروسک گربه‌ای شبیه دزدان دریایی با نام افتو آشنا می‌شود، باز به استودیو برمی‌گردد و این بار شاهد ارکستری حرفه‌ای می‌شود که قطعاتی از موسیقی مطرح‌ترین فیلم‌های جهان را به زیبایی می‌نوازند. 

در حقیقت رامبد جوان در «کارناوال» یک برنامه پربار را ساخته که هر بخش آن می‌تواند روح و روان مخاطب را با خود همراه و به چالش بکشد. به طور مثال همین بخش موسیقی در قسمت اول برای نگارنده به یک قسمت دلنشین بدل شد تا جایی که همین بخش را دوباره به تماشا نشستم و از موسیقی لذتی عظیم بردم. همچنین هم نوازی درخشان ماریو استفانو پیترودارچی و محسن شریفیان در قسمت افتتاحیه که نه تنها یک موسیقی متفاوت که یک اثر ویژه هنری از ترکیب دو موسیقی از دو گوشه جهان از ایتالیا تا جنوب ایران است نیز از بخش‌های موفق برنامه محسوب می‌شود. موسیقی آنهم با گونه‌ها و سبک‌های مختلف بخشی از «کارناوال» است و در نظر داشته باشید برای بخشی از مخاطبان که شاید چندان با سبک‌های مختلف موسیقی آشنایی ندارند همین برنامه بتواند به محلی برای معرفی انواع موسیقی و ایجاد علاقه در آن‌ها منجر شود که فارغ از نگاه سرگرمی خود به نوعی فرهنگ‌سازی بدل شود. 

نکته جذاب دیگر در «کارناوال» مشارکت بی‌واسطه و حقیقی مخاطب زنده است. بخشی از مخاطبان در خانه و بخشی در استودیو می‌توانند به راحتی نظرهای خود را اعلام کنند و داوری اصلی به آن‌ها سپرده شده است و اینگونه نیست که هیاتی از داوران بخواهد برای مخاطب تصمیم‌گیری کند و مردم تنها در گوشه‌ای از استودیو باشند. علاوه بر مشارکت مخاطب به شکل زنده در رای‌گیری، آن‌ها در باقی بخش‌ها هم حضوری پویا و ثمربخش دارند مثلا این بار رامبد جوان تنها به حضور در فضای بسته استودیو بسنده نکرده است بلکه یک محیط بزرگ متناسب با نام برنامه با چادرهای سیرک، حضور دلقک‌ها و شعبده بازها همراه با مسابقه‌های کوچک در محیط بیرونی طراحی کرده است و جذاب‌تر اینکه حتی مخاطب در حین آیتم‌های تبلیغاتی هم در کنار رامبد جوان حضور دارد و گویی همه چیز در لحظه اتفاق می‌افتد. 

همچنین ایجاد فضای گفت‌وگو هدفی بسیار والا در این برنامه است. در اینجا هنرمند بی‌هیچ واسطه و فاصله‌ای با مخاطب و نظر او روبرو می‌شود؛ مخاطبی که می‌تواند انتقاد کند، به چالش بکشد و درنهایت اگر از کار خوشش نیامد یا قانع نشد به آن رای مثبت ندهد. 

اینکه پس از سالیان سال شاهد برنامه‌ای باشیم که به مخاطب نه به چشم زینت المجلس یا تشویق کننده که به چشم بخشی از پروسه اجرا (با نیل به گسترش فرهنگ گفتگو به جای تک گویی‌های همیشگی) نگاه می‌کند، اتفاق مثبتی است. 

ایجاد چنین فضای ملموسی و پذیرش چالش با نظرات مخاطبانی که قطعا هر کدام نظراتی بر اساس سن و سال و دانش خود دارند کار دشواری است که رامبد جوان آن را به بخشی از جذابیت برنامه خود تبدیل کرده است که بی‌تردید باید آن را به فال نیک گرفت تا شاید به مرور شاهد چنین مشارکتی در همه برنامه‌های رسمی رسانه‌ها باشیم. 

«کارناوال» آنگونه که در قسمت افتتاحیه و نخست نشان داده قرار است چیزی فرای برنامه‌هایی باشد که پیش از آن دیده‌ایم و قطعا علاوه بر مخاطبان فعلی به مرور و از طریق رضایت‌مندی همین مخاطبان، به تعداد تماشاگران آن افزوده خواهد شد.

انتهای پیام/