آئین مزدکیه یا آئین مزدک، جنبشی اجتماعی به شمار میآید که بر آموزههای دین زرتشت و مفاهیم اجتماعی استوار بوده است. این جنبش مذهبی در زمان حکومت قباد یکم، بیستمین پادشاه ساسانی و با ماهیتی جامعهگرایانه یا «سوسیالیستی»، صورت گرفت. به زعم برخی دیگر از اندیشمندان، جنبش مزدک، انقلابی عوامفریبانه بود که با شعار «برقرای مساوات در اموال و املاک»، در میان تودهی مردم گسترش یافت. در اینجا به بررسی آیین مزدک به عنوان یکی از ادیان ایرانی میپردازیم.
«مَزدَق، مَژدَک، مَزدَکو و مَزدَکا»، شکلهای دیگر نام مَزدَک هستند، اما در اغلب منابع کهن، این نام به شکل «مَزدَک» آمده است. نام مزدک از کلمهی «مزدا» مشتق شده که در زبان اوستایی، از صفات خداوند محسوب میگردد. طبق قدیمیترین اسناد یافته شده در سدهی هشتم قبل از میلاد مسیح، نام سه تن از پادشاهان ماد، مزدک بوده است.
مزدک، فرزند بامداد بود و به همین سبب، «مزدکِ بامدادن» نامیده میشد. او یک کنشگر مذهبی و یک اصلاحگر اجتماعی در دوران پادشاهان ساسانی بود. مزدک در زمان حکومت قباد یکم، بیستمین پادشاه ساسانی، یک فرقه یا آئین مذهبی را ایجاد نمود و به تبلیغ آن پرداخت. آئین مزدک، ناشی از باورهای «مانی» و به ویژه «بوندوس» یا «زرتشت خُورّگان » مشهور به «زرتشت دوم»، بود. در حقیقت، فرقهی ایجاد شده توسط مزدک، همان آئین زرتشت خورگان بود.
در مورد خاستگاه مزدک، نظرات کاملاً متفاوتی وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
بنا بر نظر «طبری»، مورخ و دینشناس ایرانی، او اهل شهر «المذریه» یا «مازاریا»، واقع در اطراف رود دجله یا «کوت العماره» بوده است. به استناد اسناد تاریخی، تا سدهی نهم میلادی، نجیبزادگان ایرانی در این منطقه سکونت داشتهاند.
ابوریحان بیرونی، دانشمند و تاریخنگار باستانی، محل زندگی مزدک را شهر «نسا» در خراسان میداند. این شهر بین شهرهای «مرو» و «سرخس» قرار داشته است.
دانشمند و تاریخنگار کرمانشاهی، ابوحنیفه دینوری، مزدک را از اهالی شهر «اصطخر» پارس میداند.
البته، روایات دیگری نیز در مورد محل زندگی مزدک وجود دارد. برخی او را متعلق به منطقهی «پسا» (فسای امروزی) در استان فارس میدانند. برخی دیگر او را از اهالی آذربایجان، نیشابور و خوارزم نیز قلمداد کردهاند.
به گواه اسناد موجود در تاریخ، مزدک فردی خوشصورت، دانا، پرهیزکار و اهل دانش بود. او همواره لباسهایی ساده بر تن میکرد و گفتاری دلنشین و منطقی داشت. مزدک هرگز دعوی پیامبری نکرد، بلکه خود را همواره از پیروان زرتشت خورگان معرفی مینمود. او به تودهی مردم عشق میورزید. اقبال لاهوری، مزدک را «پیامبر مردمگرای دوران ایران باستان» مینامد.
در حقیقت «جنبش مزدکی» را «زرتشت خورگان یا بوندوس»، موبد یا موبدِ موبدانِ شهر فسا، بنیان نهاد. پیروان زرتشت خورگان، «زرادشتگان» نامیده میشدند و فرقهی او «دُریست دینان» یا «دُرست دینان» خوانده میشد. به اعتقاد برخی از محققین، منشأ جنبش مزدکیه، بیشتر، آئین زرتشت است تا آئین مانوی. این گمان وجود دارد این جنبش، به دنبال مردمی کردن آئین مزدا و گسترش آن در سطوح پایین جامعه، ایجاد شده است.
البته، در متن اوستای کنونی، تساوی در ثروت، خرد و زنان، وجود دارد. تأیید این ادعا در وندیداد چهارم اوستا آمده است:
«اگر همدینان، برادران و دوستان، پول، همسر (زن) یا خِرَد بخواهند، به آنی که پول میخواهد باید پول داده شود، به آنی که زن میخواهد باید زن داده شود تا ازدواج کند، به آنی که خرد میخواهد باید کلام مقدس آموزش داده شود».
ابن ندیم نیز مزدکیان را فرقهای زرتشتی میداند که بنیانگذار آن امر نموده است:
«پیروانش از لذتهای دنیوی بهرهمند شوند، از غلبه بر یکدیگر خودداری نمایند، در برخورداری از زنان و خانواده سهیم شوند و …»
شرایط ایران، در ظهور و گسترش آئین مزدک، در پذیرش این آئین بسیار موثر بوده است. لازم به ذکر است، توسعهی شهرنشینی در ایرانِ آن زمان و خصوصاً توسعهی شهر-کشورِ مدائن، موجب بروز اختلاف طبقاتی شده بود. بنابراین، در اوج این جنبش، یک جبههگیری بین اشراف و طبقات پایین جامعه، ایجاد شد:
منبع اصلی درآمد حکومت ساسانیان، کشاورزی بود. دهقانان به شدت مورد استثمار قرار میگرفتند. اقتصاد دولت، بر پایه دریافت مالیات از شهروندان و گرفتن خراج استوار بود. در این میان، طبقات پایین جامعه، همواره مالیات بیشتری پرداخت میکردند.
به علاوه، بروز قحطیهای مکرر، موجب گسترش فقر در میان تودهی مردم گشته بود. به همین سبب، مردم تمایلی به کار بر روی زمین نداشتند و روستائیانِ بسیاری به طرف شهرها روانه شده بودند.
در نتیجه، مناسبات جدیدی در مورد زمینداری صورت گرفت. در این شرایط، موقعیت برای ظهور آئین مزدک فراهم بود؛ آئینی که در برابر بردهداری و بزرگمالکی، قد برافراشته بود.
به این ترتیب بود که تودهی بزرگی از عامهی مردم که اغلب آنها کشاورز بودند، به این جنبش پیوستند. شایان ذکر است که شرایط اقتصادی دولت ساسانی در آن دوران به حدی نابسامان بود که از دولت بیزانس درخواست وام نموده بود. در ادامه، به دلیل وخامت اوضاع، شرایط به جایی رسید که قباد برکنار شد و مدتی به زندان افتاد.
ساسانیان به منظور جلوگیری از دستاندازیهای روم و همچنین فراهم نمودن شرایط بازرگانی، به یکپارچگیِ داخلی در زمینهی سیاسی، مذهبی و نظامی، نیاز داشتند. سنتِ اتحاد دولت و دین میتوانست موجب قدرت گرفتن مجدد حکومت ساسانیان گردد. پادشاهان ساسانی، از همان ابتدا با تکیه بر این سنت، آئین زرتشت را به عنوان دین رسمی حکومت خود معرفی و از آن حمایت کردند.
به استناد سنگنوشتهای از «کرتیر» یا «کردیِر»، موبد بلندپایهی زرتشتی، که خود شاهد پادشاهی هفت تن از خاندان ساسانی بود، اعتقادات مختلفی در زمان ساسانیان رواج داشت. با این وجود، پادشاهان این دوره تلاش میکردند آئین زرتشت را در سراسر شاهنشاهی خود، گسترش دهند. موبدانی نظیر کرتیر اقلیتهای دینی را تحت فشار قرار میدادند.
در نتیجهی آثار تجملات و مراسم پیچیده در دین زرتشتِ متعلق به عهد ساسانی، شخصیت شاه-موبد از ارزش جایگاه ویژهای برخوردار گردید. متعاقب این جایگاه مهم، موبدان نیز از جایگاه مهمی برخوردار شدند؛ بهطوری که در امور زندگی مردمان عادی مداخله میکردند. این قدرت تا آنجا گسترش یافت که قدرت شاه، تحت الشعاعِ قدرت دستگاه دینی قرار گرفت.
به این ترتیب، موبدان، تحت نامِ آئینهای دینی، به استثمار مردم میپرداختند. همچنین، مراکز مذهبی، آکنده از ثروت بود، اما مقامهای مذهبی با انجام هر نوع فعالیت عمرانی، مخالفت میکردند.
بر اساس متون حقوقی و اسناد مرتبط با مقررات حکومت ساسانی، مردان میتوانستند بدون هیچ محدودیتی، همسران متعددی داشته باشند. از آنجا که طبقهی اشراف از امکانِ داشتنِ زنان متعدد برخوردار بودند، رسم چندهمسری، اغلب در میان آنها متداول بود. طبق این قانون، اشراف و بزرگان، میتوانستند برای خود حرمسرا داشته باشند. این حرمسراها، به نام «شبستان» شهرت داشتند.
تعدد زوجینِ اشراف، موجب کمبود زن در جامعه و آشوبهای خطرناکی گردید. تا جایی که شاهان ساسانی از طریق اسکان دادن به اسرای جنگی، تلاش میکردند این مسئله را برطرف کنند. به عنوان مثال، قباد در جنگ با دولت بیزانس، زنان متعددی را که اسرای جنگی بودند، به ایران انتقال داد.
این دیدگاهِ بردهوار به زنان، در این دوره غالب بود. زنان در دورهی ساسانیان همواره از سوی پدر، همسر و در صورت مرگِ آنها، توسط جانشین آنان، تحت کنترل قرار داشتند. در این دوره، ازدواج دختران در سن 15 سالگی اجباری بود.
«نظام الملک طوسی»، وزیر قدرتمند دو تن از پادشاهان سلجوقی، در رابطه با موضوع اشتراک زنان در عهد ساسانی، چنین نوشته است:
«مزدک گفت مال بخشیدنی است میان مردمان که همه بندگان خدای تعالی و فرزندان آدمند… آنکه گفت زنان شما چون مال شماست باید که زنان را چون مال یکدیگر شناسید تا هیچ کس از لذات و شهوات دنیا بینصیب نماند… »
همچنین، «سعید ابن البطریق»، مورخ و پزشک مسیحی، در مورد اعتقادات مزدک چنین نوشته است:
«هرگاه کسی را اموال، زنان و خدم و متاع زائد باشد، آنچه زائد است بگیریم و آن را با دیگران یکسان کنیم تا کسی را بر کسی امتیاز نماند…»
با توجه به مطالبی که بیان شد، به نظر میرسد مشترک بودن زنان، به معنای تقسیم زنانِ اضافه بوده است. در واقع، بر اساس آئین زرتشت، اشراف فقط میتوانستند یک زن را به نکاح خود درآورند. بنابراین، سایر زنان به صورت غیرشرعی در حرمسرای آنها نگه داشته میشدند. به اعتقاد برخی از اندیشمندان، این باور در آئین مزدک، برای تقابل با حرمسراهای اشراف و سامان دادن به امور آشفتهی ازدواج در جامعهی ساسانی بوده است.
در جامعهی زرتشتی، محافظت از تبار مذکر بسیار ضرورت داشت و اعتقاد بر این بود که «مادر تباری» موجب نامعلوم شدن تبار حقیقی کودکان میگردد. در حالی که در آئین مزدک، برخلاف تعالیم آئین زرتشت، این باور وجود داشت که فرزندان از تبارِ مادر هستند.
آئین مزدک در پی ایجاد استحکام در خانواده بود. برخی معتقدند که در آئین مزدک، حتی مردی که فرزند پسر نداشت، میتوانست همسر خود را به نکاح مرد دیگری درآورد تا برای او فرزند پسری بیاورد.
در برخی از منابع تاریخی، از مزدک با عنوان «موبد موبدان» یاد شده است. موبد موبدان، بالاترین مقام دینی در آئین زرتشت است. افرادی همچون ابوریحان بیرونی، او را «موبد موبدان و قاضیالقضات» نامیداند. با این حال، به باور برخی از مورخین، در عهد ساسانی، موبد موبدان نمیتوانست همزمان مقام قاضیالقضاتی نیز داشته باشد. علت این امر آن بود که قاضیالقضات یک مقام دولتی محسوب میگردید، در حالیکه موبد موبدان یک مقام روحانی بود.
از سوی دیگر، اگر مزدک، مقام موبد موبدان را در اختیار داشت، لازم بود سایر موبدان و روحانیون زرتشتی از او تبعیت کنند؛ حال آنکه روحانیون زرتشتی از فرامین او سرپیچی میکردند. در واقع، آنچه منطقی به نظر میرسد این است که مزدک، جایگاه مشاور اعظم را در نزد قباد داشته است. همچنین از سوی دیگر، او رهبر فرقههای بود که پادشاهِ وقت، مدتی از آن پیروی میکرده است.
باورهای مزدک به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند:
ذکر این نکته نیز ضروری مینماید که اساس و چارچوب اصلی باورهای مزدک بر پایهی دین زرتشت شکل گرفته بود؛ در حالی که دین زرتشتِ اولیه، با دین زرتشت در دوران ساسانی، بسیار تفاوت داشت. به اعتقاد برخی از مورخین، موبدان حکومتی عهد ساسانی، آئین زرتشت را به جهت انتفاع شخصی و صنفی خود، مورد تحریف بسیار قرار داده بود.
آموزههای مزدک به طور مشخص به این موارد اشاره داشته است:
برخی از اندیشمندان، آموزههای مزدک را متأثر از مکتب افلاطون میدانند. افلاطون در کتاب «جمهوریت»، به مسئلهی جامعهی اشتراکی میپردازد. افلاطون نیز همانند مزدک، بر این باور بود که عدم تساوی در جوامع انسانی، موجب حرص و ایجاد تجملگرایی میگردد.
البته، تفاوتهایی میان تعالیم مزدک و افلاطون وجود دارد. افلاطون، مخالف ارتباط جنسی میان افراد متعلق به طبقات پایین و طبقات بالای جامعه بود. او حتی باور داشت که افراد طبقات پایین جامعه باید کمتر فرزندآوری کنند تا فقط فرزندان متعلق به طبقهی بالا، پرورش یابند.
در حالی که مزدک، تفاوتی میان طبقات اجتماعیِ افراد قائل نبود. مزدک پس از افلاطون، اولین متفکری محسوب میگردد که به موضوع «سیاست جنسی» پرداخته است.
به استناد شواهد تاریخی، اندیشهی مزدک، تحت تأثیر عقاید «مانی» و فلسفهی «زرتشت خورگان» یا «بوندوس» شکل گرفته بود. به عبارت دقیقتر، آئین مزدک برگرفته از ترکیب «آئین مزدیسنا در عهد ساسانی» و «آئین مانوی» محسوب میگردید. از جمله شعارهای پیروان مانی این بود:
«آنکه فقیر است، فردا غنی خواهد شد».
اگرچه مانویان نتوانستند این شعار را در آموزههای خود تحقق ببخشند، اما مزدکیان این شعار را مبنای آئین خود قرار دادند. بنابراین، آئین مزدک، همان آئین مانی محسوب میشد که بوندوس، در پی انتشار آن بود. به استناد متون تاریخی، بوندوس، شالودهی آئینی را ایجاد کرد که بعدها مزدک به انتشار آن پرداخت و توانست تودهی مردم را به سوی خود جلب نماید.
در واقع، در دورهی حدفاصل ظهور مانی و مزدک، توجه جامعه به مسائل سیاسی-اجتماعیِ ناشی از مذهب، افزایش یافت. بنابراین، مزدک با توجهِ بیشتر به روشنگری، شعارهای اجتماعی را به آموزههای مانی افزود و با اقبال تودهی مردم مواجه گردید. ابن ندیم در کتاب «الفهرست» خود، بوندوس را «مزدک قدیم» و مزدک بامدادان را «مزدک جدید» نامیده است.
فعالیت مزدک از سال 494 میلادی در دربار قباد آغاز شد. قباد که قصد داشت از قدرت اشراف بکاهد، از مزدک و اشاعهی دین او حمایت کرد. به این ترتیب، مزدکیان در شهر مدائن شورش کردند. مزدک در شرایط قحطی موجود در کشور، موقعیت را برای مصادرهی اموال محتکرانِ غلات در مدائن، مناسب دید. او این اموال را در اختیار مردم قرار داد، زیرا به دنبال تأمین مساوات و عدالت در میان مردم بود.
با استناد به مطالب ذکر شده در شاهنامه، گرویدن قباد به آئین مزدک، موجب گردید پیروان این آئین افزایش یابند؛ به این ترتیب که قباد علاوه بر تبلیغ این دین در ایران، در توابع ایران، از جمله «نجد» و «حجاز» نیز اقدام به گسترش آئین مزدک نمود. همچنین، قباد موجب شد آئین مزدک، علاوه بر تودهی مردم، در میان فرمانروایان نیز رواج یابد. به عنوان مثال، «کیوس» یا «کاووس» که فرزند قباد و حاکم طبرستان بود، به این آئین گروید.
در سال 520 میلادی، رفتار قباد با مزدک و پیروان او تغییر یافت، اما این پرسش مطرح است که علت روی گرداندن قباد از مزدک چه بود؟
قباد در سال نهم سلطنت خود به فتوای موبدان و برای جلوگیری از آشوبها برکنار گردید و به زندان افتاد. او پس از مدتی دوباره به سلطنت بازگشت و به قلع و قمع مخالفان خود پرداخت. در این دوران، گسترش فراگیر آئین مزدک در او هراس ایجاد نمود. در نتیجه، اگرچه او با مزدکیان مخالفت نمیکرد، اما دیگر آنها را مورد حمایت قرار نمیداد.
از سوی دیگر، در مورد انتخاب جانشین پادشاه ساسانی، میان قباد و مزدکیان اختلاف نظر وجود داشت. مزدک و پیروانش به جانشینی کاووس تمایل داشتند و قباد، «خسرو اول» را برای جانشینی خود مناسبتر میدانست. مزدکیان، با نظر قباد مخافت کردند و در مقابل، دربایان و روحانیون، خسرو یکم را که مخالف مزدک بود، مورد حمایت قرار دادند.
در نتیجه، جنگی میان دو فرزند قباد، «کاووس» و «خسرو» برپا شد و نهایتاً خسرو به قدرت رسید. از آنجا که در انتخاب جانشین، روحانیون با قباد هم عقیده بودند، قباد به سمت آنها متمایل شد و از مزدک روی گرداند.
خسرو انوشیروان بر این باور بود که تعالیم و آئین مزدک، مخالف شاهنشاهیِ مستقل در ایران است. او باور داشت، اگر زمانی مزدکیان به قدرت برسند، دیگر عرصهای برای قدرت سلسلهی شاهان باقی نمیماند.
علیرغم تلاشهای مزدک و قباد، خسرو انوشیروان راضی به پذیرش آئین مزدک نشد. او از موبدان خواست که برای مناظره با مزدک، خود را آماده کنند. در صورت شکست مزدک در این مناظره، تصمیمگیری در مورد موقعیت مزدک و مزدکیان از دست قباد خارج میشد و به خسرو واگذار میگردید.
در این مناظره، دو اُسقف مسیحی و چند موبد، با یکدیگر مناظره کردند و نهایتاً ناروا بودن آئین مزدک را اثبات نمودند. سپس، خسرو، از طریق توطئهای از پیش تعیین شده، به فکر حذف مزدک و پیروان او از حکومت خود افتاد. بنابراین، در روز جشن مهرگان، تعداد بیشماری از مزدکیان را در باغی جمع کرد و آنها را به همراه رهبرشان، قتل عام نمود. تعداد مزدکیانی که قتل عام شدند، سه هزار تا هشتاد هزار نفر ذکر شده است.
موج جنبش مزدک در زمان کوتاهی در همه جا گسترش یافت و مردمی را که رویای آزادی داشتند، به دور خود جمع نمود. در این مقطع، بسیاری از روستائیان و بزرگان که از شرایط بد دورهی ساسانی به تنگ آمده بودند، رویای خروج از یوغ استثمار و بازگشت به زندگی قبیلهایِ پیشین خود را داشتند.
آنها تعالیم مزدک را بازتاب رویای خود یافته بودند؛ در حالی که یک رهبریِ قدرتمند برای دستیابی به این آرزوها وجود نداشت. از طرف دیگر، شعارهای انساندوستی و آرمانگرایانهی مزدک که خودداری از خشونت را بین مردم تبلیغ میکرد، یکی دیگر از عوامل شکست او بود؛ زیرا آنها به فنون نظامی برای مقابله با مخالفین خود آشنایی نداشتند.
از سوی دیگر، اتحاد گروههای مخالف مزدک بر علیه این جنبش، در شکست جنبش مزدکیان موثر بود. در نتیجهی اتحاد تمام اشراف، بزرگان، روحانیون و تمام گروههای جامعه، این جنبش در همان ابتدا خاموش و تمام مزدکیان قتل عام شدند.
خسرو انوشیروان معتقد بود در صورت کشتن مزدک، پیروان او میگریزند، در مناطق مختلف پراکنده میشوند و دیگران را به دین خود دعوت میکنند. به همین دلیل، برای قتل عام مزدکیان نقشه کشیدند.
البته، سایر مزدکیان، پس از این واقعه به شکل آشکار یا پنهان در «ری»، “آذربایجان» و «کرمانشاه» گرد هم جمع میشدند. ری، یکی از مراکز تجمع بر ضد حکومت ساسانی بود. همسر مزدک نیز پس از کشته شدن او به ری گریخت و به تبلیغ دین او پرداخت. اهالی ری به مزدک لقب «خرمدین» را اعطا کردند. به همین علت، مزدکیان پس از اسلام، «خرمیه» یا «خرمدینان» نامیده شدند.
پس از کشته شدن مزدک و قتل عام مزدکیان، پیروان او به نقاط مختلفی همچون روستاهای اطراف ری، بخارا، اصفهان، همدان و زنجان، پراکنده شدند. به این ترتیب چهار فرقه در آئین مزدک شکل گرفتند که عبارتند از:
در اثر نارضایتیهای مردم از نابرابریهای اجتماعی و دستکاریهای آئین زرتشت توسط موبدان ساسانی، بستر اجتماعی برای اقبال مردم از مانی فراهم گردید. البته آئین مزدک و مانی از جهات بسیاری به هم شباهت داشتند. به عنوان مثال، در هر دو آئین، باور به اصل «روشنی و تاریکی»، وجود داشت. با این تفاوت که مانی، کُنِش نور در برابر تاریکی را ارادی میدانست و کنش تاریکی در برابر نور را عملی غیرارادی محسوب مینمود.
بنابراین، او پیروزی روشنایی بر تاریکی و ظلمت را امری قطعی محسوب مینمود. مزدک و مانی، همچون زرتشت به «دوگانهگرایی» یا «دوخدایی» باور داشتند. در حالی که، مانی درصدد اصلاح جامعه به کمک باورهای مذهبی بود.
لازم به ذکر است که دوخدایی به این معناست که جهان هستی بر اساس تقابل دو نیروی خیر و شر، بنا شده است.
اگرچه جنبش مزدک شکست خورد، اما تأثیرات بسیاری از خود به جا گذاشت. یکی از مهمترین آثار جنبش مزدک، به چالش کشیده شدن طبقهی اشراف و روحانیون دربار ساسانی بود. جنبش مزدک با مطرح کردن موضوع برابری در اموال و حقوق اولیهی تمام افراد برای برخورداری از یک همسر، توانست اقشار مختلف جامعه را با خود همراه کند.
جنبش مزدک آثار اجتماعی دیگری در پی داشت که در ادامه به برخی از این تأثیرات اشاره میکنیم:
غالباً در ادبیات فارسی، مزدک مورد نکوهش یا بیاعتنایی قرار گرفته است و در اغلب جوامع ادبی او را نماد ظلم قلمداد کردهاند. این در حالی است که در شاهنامهی فردوسی، اشارات بسیاری به او شده است.
شیوهی نگاه به مزدک در شاهنامه، چه از نظر ساختار و چه از نظر جزئیات، با منابع تاریخیِ قبل و بعد از آن، تفاوت بسیاری دارد. در واقع، شاهنامه نحوهی ورود مزدک به دربار را به تفصیل بیان میکند. تصویری که فردوسی ابتدا از مزدک ترسیم میکند، برخلاف سایرین، تصویری مصلح، خیراندیش و مثبت است. با این وجود، فردوسی در آخر شاهنامه، او را «مرتد» و «بَد دین» مینامد.
فردوسی در بخشهای مختلفی از شاهنامه به مواردی مرتبط با مزدک اشاره میکند که عبارتند از:
آشنایی با ادیان باستانی، سبب میشود بینش جدیدی در مورد چگونگی تکامل فکری بشر و همچنین فرآیند انتشار این باورها در جوامع کهن، ایجاد گردد؛ بینشی که برای درک بهتر باورهای کنونی مردمان بسیار موثر است و همچنین موجب پیشگیری از تکرار وقایع تاریخی ناگوار میگردد.
به همین دلیل، دستی بر ایران میکوشد علاوه بر توجه به گردشگری میراث فرهنگی و میراث ملموس فرهنگی، به میراث ناملموس فرهنگی ایران نیز بپردازد. بنابراین، از شما دعوت میکند ضمن آشنایی با فرهنگ و ادیان باستانی ایران، درباره آئین مزدک مطالعه بیشتری انجام دهید.
اگر پاسخ پرسش خود را در فهرست زیر نیافتید، آن را در بخش دیدگاههای همین پست مطرح کنید تا در اسرع وقت پاسخ دهیم.
⚖️آئین مزدک یا مزدکگری جنبشی دینی/اجتماعی بود که بر اخلاق، سادهزیستی، عدالت اجتماعی و نقد نابرابریهای عصر خود تأکید داشت و بهعنوان یکی از جریانهای اثرگذار تاریخی ایران شناخته میشود.
⏳ظهور مزدک معمولاً به قرنهای پنجم تا ششم میلادی نسبت داده میشود؛ خاستگاه آن در ایرانِ فارسزبان و نیز برخی نواحی آسیای میانه گزارش شده و جزئیات در منابع تاریخی متفاوت است.
🧭محورهای کلیدی شامل مساوات اجتماعی، مخالفت با تبعیض و انباشت ناعادلانهٔ ثروت، توصیه به انصاف اقتصادی و زندگی ساده و اخلاقمدار است که در سخنان منسوب به مزدک و پیروانش بازتاب یافته است.
📖برخلاف ادیان صاحبِ متن مقدس مدون، از مزدکگری کتاب آیینیِ تثبیتشدهای برجای نمانده است؛ آگاهی ما عمدتاً از گزارشهای مورخان، جغرافیدانان و منابع دینیِ همعصر یا متأخر بهدست آمده است.
🌱مزدکگری بهعنوان جنبشی فکری–دینی بر گفتمان عدالت اجتماعی و نقد ساختارهای ناعادلانه اثر گذاشت و بازتابهای غیرمستقیم آن در لایههایی از فرهنگ و اندیشهٔ ایرانی و منطقهای دیده میشود.
📚کتابها و مقالات دانشگاهی دربارهٔ تاریخ ایران باستان، تاریخ ادیان و ایرانِ ساسانی، همچنین متون کلاسیک تاریخی/جغرافیایی که به مزدک و جنبشهای همعصر او پرداختهاند، نقطهٔ شروع مناسبی هستند.
🔎روایتها گاه متناقضاند؛ برخی منابع با نگاهی همدلانه و برخی انتقادی گزارش کردهاند. برای دریافت تصویری متوازن باید چند مأخذ معتبر را بهصورت تطبیقی مطالعه کرد.
مستند «فرار از قصر» ساخته احسان عمادی که از ۲۲ مردادماه اکران آنلاین شده، با استقبال مواجه شده است.
آئین زروان که برگرفته از آئین باستانی مزداپرستی (مزدیسنا) است، نوعی آئین یکتاپرستی به شمار میآید. منشأ و منبع این آئین کهن، «خدای زُروان یا خدای زمان» است. بر اساس باورهای این آئین که در عهد ساسانی از اهمیت ویژهای برخوردار گردید، خدایانِ دوگانهی «اهورامزدا و اهریمن»، از خدای زروان به وجود آمدهاند.
تاریخ فلزکاری در ایران به زمان های بسیار دور باز می گردد. ایران پیش از اسلام در زمان عیلامیان، معبدهای شوش با نقش های برجسته دیواری، مجسمه ها، تندیسک ها و ظرف های بزرگی آرایه بندی می شدند که همگی از جنس مفرغ بودند. در میان یافته های این دوره، تندیسک ماده گاوی به چشم می خورد که دارای بدن انسان و لباس بلند منقوشی است و روی زائران خود نشسته و مشربه لبه دار نقره ای را در دستان خود نگاه داشته است.
بررسی طرح های قالی ایرانی موضوعی بسیار جالب است. قالی های ایرانی که به قالی پارسی نیز مشهور هستند، در میان قالی های شرقی در دنیا شهرت بسیار زیادی دارند. ظریف ترین قالی های ایرانی اغلب قالی هایی هستند که توسط ایرانیان بافته می شوند . متاسفانه گاهی اوقات این قالی ها را در سایر کشور ها (مانند هند) می بافند و با همین نام راهی بازار می کنند. این قالی ها نشانگر تسلط ایرانیان در هنر انتخاب مواد، بافت، فن آوری های رنگرزی و همچنین خلق انگاره ها و طرح ها می باشد. شما را به مطالعه طرح های قالی ایرانی دعوت می کنم تا بتوانید بیشتر با فرهنگ ایرانی آشنا شوید.
Δ